شامبالا
حدود 130 سال پیش،هلنا بلاواتسکی شامبالا
را به غرب معرفی کرد.این نام به جز در نزد اندکی،اسمی
پنهان و فراموش شده بود."شامبالا" واژه ای سانسکریت به
معنای"سرچشمه ی سعادت" یا "مکان صلح و آرامش" است.
منبع دیگر ما درمورد شامبالا،میسینور پرتغالی کاتولیک،استواا کاسلا است.او به
شامبالا ،xempala میگفت و فکر میکرد که این اسم نام دیگری برای چین است.
در بودیسم،شامبالا سرزمینی است که هم بعدی فیزیکی و هم معنوی دارد.به همین شکل
شامبالا به فرهنگ غربی شناسانده شد و جستجوگران بودایی و غیر بودایی را تحت تاثیر
قرار داد. رسیدن این مفهوم به فرهنگ غربی،فرهنگ و معنویت در غرب را تحت تاثیر قرار
داد.در سنت بودیسم تبتی،شامبالا سرزمینی مخفی در آسیا(آسیای داخلی) است.در نوشته
های بسیار قدیمی تر(از منابع بودیسم تبتی) مانند "کالاچاکرا تانترا" و
همچنین در نوشته های ژانگ ژونگ(ژانگ ژونگ سرزمین و فرهنگی در غرب و شمال غرب تبت
است که قدمتی کهن تر از بودیسم تبتی دارد)
نیز در این باره نوشته شده است.در منابع بن Bon(بن
مجموعی از عقاید و رسوم مذهبی تبتی است که با بودیسم تبتی فرق دارد) از شامبالا به
عنوان Olmolungring نام برده شده است.نظرها در مورد مکان شامبالا متفاوت است.معمولا
این نظر(در منابع تبتی) وجود دارد که این سرزمین جایی در آسیای مرکزی یا غرب تبت
است.نوشته های کهن ژانگ ژونگ آن را جایی در "هیماچال پرادش"(در شمال غرب
هند) بیان میکند در حالی که مغولان آن را در دره های جنوب سیبری میدانند.در واژه
نامه تئوصوفی شامبالا به مکانی اسرار آمیز و مخفی گفته میشود که
"کالکی"(کالکی آخرین تجسم و شکل متناسخ شده ویشنو است که در متون کهن
هندو مانند پورانه به آن اشاره شده است) در آنجا ظاهر میشود."کالکی"
همان ویشنو است.مسیحی که سوار بر اسبی سفید است.برای بودایی ها او "مایتریا
بودا" است و عیسی مسیح برای مسیحیان.گفته میشود که تمامی این پیامبران تا قبل
از پایان "کالی یوگا" ظاهر میشوند.
در متون "کالاچاکرا تانترا" اینگونه آمده است که شامبالا دارای یک
جنبه"روحانی" و یک وجه "بیرونی یا فیزیکی" است.با توجه به
معنای بیرونی،شامبالا مکانی واقعی است که فقط افراد با کارمای خاص توانایی دیدن و
درک آن را دارند،سرزمینی در سطح انسانی و افرادی که "مورد لطف" قرار
بگیرند میتوانند آن را ببینند.
وجه درونی یا روحانی این مکان،از طریق مراقبه و رسیدن به روشن بینی قابل درک
است و هر اطلاعاتی در مورد آن فقط از طریق شفاهی از استاد به شاگرد منتقل میشود.به
همین علت افرادی که در این زمینه به روشن بینی رسیدن با توجه به این سنت(حفظ اسرار
به صورت شفاهی) از نام های غیر واقعی و
انتقال شفاهی استفاده میکردند.
آیا در مورد وجود جزیره ای در صحرای گوبی ،مدرکی علمی و زمین شناختی وجود
دارد؟این همان سوالی است که Kara LeBeauدر مقاله اش به نامRoerich's shambala در سایت theosophywathch.com منتشر کرد.این مقاله خطاب به رییس دپارتمان زمین و فضای دانشگاه
یو.سی.ال.ا نوشته شد.او درجواب گفت که صحرای گوبی که امروزه بین چین و مغولستان
قرار دارد روزگاری با آب پوشیده شده بود.شاید از این راه بتوان وجود این شهر
افسانه ای را فهمید.
نیکولاس روریچ(تبت شناس روسی) از اولین افرادی بود که سفری علمی به آسیای
میانه را سرپرستی کرد.این اولین سفر اکتشافی از این نوع به کوه های تبت بود که از
شمال تا جنوب آن، از هند تا چین را در بر میگرفت.او که باستان شناس و نقاش
بود،عظمت هیمالایا را در نقاشی هایش نشان داد و البته هدف او از این سفر نقاشی
نبود بلکه احتمال کشف شامبالا بود.
او در کتابش "قلب آسیا" میگوید:شامبالا مکانی مقدس است که دنیای
زمینی با درجات عالی تر از آگاهی ارتباط برقرار میکند.....و در جایی دیگر
میگوید:در آسیا گفته میشود که دو شامبالا وجود دارد،یکی شامبالای زمینی و دیگری
نامرئی...
ارباب کوت هومی نیز در "نامه های
ماهاتما"بیان میکند که"ساکنان شامبالا-زمانی که جزیره ای در آسیا
بود-پسران مه آتشین نامیده میشدند،توانستند بر جادوگران خودخواه پوزیدونیس پیروز
شوند..."
ریشه های این مکان مقدس مربوط به قبل از پیدایش حیات
بر روی زمین است.بلاواتسکی اینگونه در دکترین اسرار میگوید"قلب مادر زمین در
زیر پاهای شامبالای مقدسی می تپد،که در آن زمان هنوز متولد نشده(شمابالا) بود.."
ادامه دارد......
http://www.blavatsky.gr/en/articles/32-masters-of-wisdom/76-shambhalathe-source-of-hapiness.html
http://www.blavatsky.gr/en/articles/32-masters-of-wisdom/76-shambhalathe-source-of-hapiness.html
من شامبالا را پیدا کردم در آذربایجان شرقی در شهرستان میانه بنام بروانا یا بابیلون نام دارد که در اوستا ایرانویج نام دارد
پاسخحذفبزودی خبرش علنی خواهد شد
پاسخحذف